بالاخره اول تیر هم گذشت چون اول تیر شیفت بودم تولد نازنینم رو با یک روز تاخیر دوم تیر جشن گرفتم چون عمه امیر ان شب شبکار بود تولدش روز جمعه برگزار شد ناهار کباب حسینی و مرغ شکم پر و کشک بادمجان درست کردم همراه سالاد الویه و ژله که عکسهاشونو بعدا میذارم خیلی خوش گذشت هدیه مامان هم به امیر گل یک موتور شارژی پلیس بود که امیر عاشقش شد کلی فشفشه و بمب شادی و بادبادک و...البته امیر اخر جشن خسته شده بود و خوابش برد وقتی هم بیدار شد چون دید مهمانها رفتن بهانه گرفت به افتخار وجود نازنینش شب با بابایی رفتیم رستوران دل و کلی بهمون خوش گذشت امیر حسابی بازی کرد و شب راحت خوابید و بالاخره جشن دو سالگی گل پسر ما به پایان رسید 31 تیر جشن تولد ا...